دگر از بهر من زد دار عبرت سرو بالائی(غزلی از رساله‌ی جلالیه)

دگر از بهر من زد دار عبرت سرو بالائی
حریفان می‌کنید امروز یا فردا تماشائی

دگر خواهند دید احباب در بازار رسوائی
دوان عریان تنی ژولیده موئی وحشی آسائی

 دگر دیوانه‌ای از بند خواهد جست پر وحشت
کزو در هر سر کو سر زند شوری و غوغائی

 دگر گرینده چشمی خواهد از سیلاب رانیها
زهر تفتنده دشت انگیخت شورانگیز دریائی

 دگر پست و بلند ملک غم را می‌کند یکسان
پی صحرانوردی کوه گردی دشت پیمائی

 ز تخم اشگ دیگر لاله خواهد کشت در صحرا
چو مجنون دامن هامون به خون دیده آلائی

 وداع همدمان کن محتشم تا فرصتی داری
که ایام فراغت نیست جز امروز و فردائی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد