بابک طراوت

دیگر به دعا هم نبرم راه به جایی
دیگر نتوان گفت که ای کاش بیایی


دیشب به دلم آینه ی چشم تو می گفت

ای عاشق بیچاره به این درد سزایی


فریاد من خسته در این همهمه گم شد

دیگر نرسد حیف صدایی به صدایی


هر چند دلت با من دیوانه جفا کرد

پیداست که با عشق به دنبال وفایی


شب تا به سحر غرق تماشای تو بودم

شب آمده ای اختر تابنده کجایی؟


من غنچه ی پژمرده ی افتاده به خاکم

ای گل تو چنین خسته و افسرده چرایی


با بال و پری خسته و با قلب شکسته

پر می کشم از کوی تو با شوق رهایی


در دایره ی قسمت ما وضع چنین شد

شادی به تو دادند و به من درد جدایی


بر رهگذر خسته و آواره مخور غم

او منزل شب دارد و یک سقف خدایی


نظرات 2 + ارسال نظر
Manijeh Askvyy جمعه 24 اردیبهشت 1389 ساعت 11:17 ب.ظ http://manijehaskvyy.blogsky.com/

درودهای فراوان به مدیر مسئول محترم:
همکاران عزیز، شما را به وبلاگ رهروان بابک خرمدین با مقاله جدید دعوت می کنم از نقدهای خوبتان دریغ نورزید با تشکر همکار شما منیژه
http://manijehaskvyy.blogsky.com/:

لیلا یکشنبه 26 اردیبهشت 1389 ساعت 11:42 ب.ظ

سلام
خیلی وبلاگ زیبایی داری.

ممنونم
آدرس وبلاگ خودتو بگو تا بیام بهت یه سر بزنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد