غرابا مزن بیشتر زین نعیقا (قصیده)

غرابا مزن بیشتر زین نعیقا
که مهجور کردی مرا ازعشیقا

 نعیق تو بسیار و ما را عشیقی
نباید به یک دوست چندین نعیقا

ایا رسم و اطلال معشوق وافی
شدی زیر سنگ زمانه سحیقا

عنیزه برفت از تو و کرد منزل
به مقراط و سقط اللوی و عقیقا

خوشا منزلا، خرما جایگاها
که آنجاست آن سرو بالا رفیقا

بود سرو در باغ و دارد بت من
همی بر سر سرو باغی انیقا

ایا لهف نفسی که این عشق بامن
چنین خانگی گشت و چونین عتیقا

 ز خواب هوی گشت بیدار هرکس
نخواهم شدن من ز خوابش مفیقا

 بدان شب که معشوق من مرتحل شد
دلی داشتم ناصبور و قلیقا

 فلک چون بیابان و مه چون مسافر
منازل: منازل، مجره: طریقا

بریدم بدان کشتی کوه‌لنگر
مکانی بعید و فلاتی سحیقا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد