به ریا روی در خدای مکن

به ریا روی در خدای مکن
پیش یزدان به زرق جای مکن

هر نمازی و و طاعتی که تراست
بوریایی نیرزد، ار به ریاست

دیگری خواه باش و خواه مباش
خصم چون دید گو، گواه مباش

کرده‌ی خویش را منه سنگی
وندرو از ریا مهل رنگی

بر تو زیبا نمود کرده‌ی تو
چون ندیدی که چیست پرده‌ی تو

آنچه یاقوت گفتیش میناست
چه فروشی؟ که جوهری بیناست

بر تو پوشیده جوهری چندست
که از آن جمله کار در بندست

زآن غلطها چو پا کشد راهت
نبرد دیو فتنه، در چاهت

طاعت خود ز چشم خلق بپوش
زان مکن یاد و در فزونی کوش

چون به طاعت نگه کنی گنهست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد