رباعیاتی از سیف فزغانی

ای من همه بد کرده و دیده ز تو نیک
بد گفته همه عمر و شنیده ز تو نیک

حدّ بدی و غایت نیکی این است
کز من به تو بد به من رسیده، ز تو نیک

***************

عشقت که به دل گرفته‌ام چون جانش
در دست و به صبر می‌کنم درمانش

وز غایت عزت که خیالت دارد
در خانه‌ٔ چشم کرده‌ام پنهانش

***************

دل را چو به عشق تو سپردم چه کنم؟
دل دادم و اندوه تو بردم، چه کنم؟

من زنده به عشق توام ای دوست، ولیک
از آرزوی روی تو مردم، چه کنم؟
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد