ای آنکه غمگنی و سزاواری

ای آنکه غمگنی و سزاواری
وندر نهان سرشک همی‌باری

رفت آنکه رفت و آمد آنکه آمد
بود آنچه بود، خیره چه غم داری؟

هموار کرد خواهی گیتی را؟
گیتی‌ست، کی پذیرد همواری؟

مستی نکن که او نشنود مستی
رازی مکن که نشنود او زاری

شو، تا قیـامت آیـد زاری کن
کی رفته را به زاری باز آری؟

آزار بیـش بیـنی زیـن گردون
گر تو به هر بهانه بیـازاری

گوئی گماشته است بلائی او
بر هر که تو بر او دل بگماری

ابری پدیدنی و کسوفی نی
بگرفت ماه و گشت جهان تاری

فرمان کنی و یا نکنی ترسم
بر خویشتن ظفر ندهی باری

اندر بلای سخت پدیـد آید
فضل و بزرگمردی و سالاری
نظرات 1 + ارسال نظر
mil@d پنج‌شنبه 26 فروردین 1389 ساعت 03:53 ب.ظ http://www.milad-love.blogsky.com

سلام .
خوبی ؟
ممنون که لینکم کردی .
منم لینکت کردم .
بازم سری بزن بعضی وقتها .
فعلا بای .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد