ز سوز دل مرا از چشم گریان دود می خیزد

ز سوز دل مرا از چشم گریان دود می خیزد
از ین دریا به جای ابر نیسان دود می خیزد

از آن آتش که زد در کوه و صحرا ناله مجنون
هنوز از روزن چشم غزالان دود می خیزد

نمی آرد به سامان سیم و زر حرص سیه دل را
همان از مجمر زرین پریشان دود می خیزد

منه دل بر جهان پوچ اگر از شیر مردانی
که تا جا گرم سازی زین نیستان دود می خیزد

کدامین بلبل آتش نفس در باغ بود امشب؟
که جای سنبل و ریحان ز بستان دود می خیزد

مزن آتش به جان بیگناهان رحم کن بر خود
که آخر از رخ آتش عذاران دود می خیزد

شود از پرده پوشی درد و داغ عشق رسواتر
ز شمع زیر دامن از گریبان دود می خیزد

ندارد ثابت و سیار صائب در جگر آهی
همین از شمع من زین نه شبستان دود می خیزد
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد